«چاخان پاخان» های یک آخوند بی عمامه در جهت نابودی ایران و ایرانی
محسن سازگارا در مصاحبه ای اعتراف میکند هنگامی که به همراه روح الله خمینی در یک هواپیما "خیلی خوشحال" به سمت تهران پرواز میکرد برای خبرنگار یونایتد پرس "چاخان پاخان" هایی در مورد مسجد و شبکه دینی تعریف کرده …
اما همین آخوند بی عمامه در سال های گذشته باز هم در مورد عاشورا به «چاخان پاخان» های خود ادامه میدهد و در مورد "جانبازی های عاشقانه امام حسین" افسانه سرایی میکند!
یکی دیگر از «چاخان پاخان» های محسن خان سازگارا صحبت از «تاکتیک های بدون خشونت» آیتالله خمینی در جریان انقلاب اسلامی و الگو برداری از «ارتش سویس» هنگام بنیانگذاری سپاه پاسداران است!!!
و این تمام ماجرا و دروغ های محسن سازگارا که این روز ها به عنوان مدرس سایت خط امامی توانا فعالیت و مردم را به سمت دام وزارت اطلاعات تحت عنوان «آزادی های یواشکی» هدایت میکنند نیست و عشاق همه اکنون در «سایت توانا» جمع اند! طراحان «اسب های تروا» همه جمع اند تا بار دیگر با چاخان پاخان های محسن خان مردم را قربانی کنند! در جواب سوال و پیگیریهای ما که چرا به امنیت زنان که در این صفحه به خطر میفتد توجه نمیشود جناب آقای دکتر کاویان میلانی از دوستان صمیمی محسن سازگارا میگوید:
"دموكراسى يعنى فضا دادن به رقيب و طرف مقابل – حال فرض بر اين باشد كه ايشان (معصومه علینژاد) اساسا عامل نظام و از بستر امنيتى باشند. خب اينهم موضعى است. ميخواهيد اعدامش كنيد؟ "
گویی در منطق این افراد حد وسطی قابل تصور نیست! یا میبایست فردی را اعدام کرد یا هر روز کارش را به صورت گسترده در تمام رسانههای دنیا تبلیغ کرد و به او در ژنو جایزه داد!
با این سبک استدلال در آینده نزدیک در مصاحبه های تلویزیونی با کمال وقاحت با لودگی پاسخ خواهند داد: ما یک چاخان پاخانی کردیم! زنان و دختران ایرانی میخواستند به حرف ما گوش نکنند … !
لازم به ذکر است سال ۱۳۸۸ میلیون ها ایرانی خشمگین از حکومت خود را آماده میکردند تا در تهران و شهر های مختلف در چهلمین روز کشته شدن ندا آقا سلطان به خیابان ها بیایند و حکومت نیز برای مقابله با خیزش میلیونی به ترفند های مختلف متوسل شد و عوامل نفوذی خود را در داخل و خارج از کشور وارد میدان کرد.
محسن سازگارا یکی از افرادی که در نوفل لوشاتو پشت سر خمینی نماز خوانده است با حضور در صدای آمریکا از مردم خواست تا به سمت مصلای تهران رفته و گفت: « اگر درهای مصلی بسته بود و در اشغال سرکوبگر ها بود درها را نشکسته بی صدا و در کمال آرامش بروند به خیابان ولی عصر با آرامش، سکوت و نهایتا با خواندن قرآن …»
من آنقدر از این پیشنهاد احمقانه متعجب شده بودم که برای ایشان در فیسبوک پیغام فرستادم و گفتم: آقای سازگارا مصلای تهران یک محیط بسته است. دور تا دور آن دیوار کشی شده. اگر درها باز گذشته شود و میلیون ها نفر وارد این محیط محصور شوند به راحتی با بستن درها به دام سرکوبگر ها خواهند افتاد و میتوانند تعدادی زیادی از تجمع کنندگان را دستگیر و با اتوبوس به زندان منتقل کنند!
ایشان در پاسخ نوشتند: «اگر درها بسته بود مردم با آرامش متفرق خواهند شد» و همان سخنانی که در صدای آمریکا مطرح کرده بود را تکرار نمود.
در پاسخ برایشان نوشتم بحث بر سر این نیست که اگر در ها بسته باشد مردم چه کنند بلکه اگر درها را آمد باز بگذارند تا مردم وارد محیط بسته آنجا شوند چه؟ چه بر سر هزاران نفر خواهد آمد؟ دیگر پاسخ پیغام های من را ندادند.
البته خوشبختانه با اطلاع رسانی به موقع از بروز چنین فاجعه ای جلوگیری شد.
اما متاسفانه چند ماه بعد سید ابراهیم نبوی از نزدیکان لاجوردی معروف به جلاد اوین و یکی از معاونان وزارت کشور در سال ۱۳۶۷ در همان سال برای شرکت مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن طرح اسب تروا را داده بود و جوانان را به دام بسیجیها انداخت!
حال همین افراد یعنی محسن سازگارا و ابراهیم نبوی تحت عنوان مدرس در «سایت توانا» و دیگر کارگاه های آموزشی! گرد هم آمدند و به همراه دوستانشان مردم را به یکی دیگر از دام های وزارت اطلاعات تحت عنوان «آزادی های یواشکی زنان در ایران» هدایت میکنند! و روی این طرح که شباهت زیادی به اسب تروا دارد سرمایه گذاری زیادی کردند.
اسب تروا یک حیله جنگی بود که در پایان یونانیها توانستند به شهر تروآ درون شوند و به رویارویی پایان دهند!
کاهن لائوکوئون طرح را حدس زده بود و به تروجانها هشدار داد، در عبارت مشهور ویرژیل که «من از یونانیها حتی اگر هدیه بیاورند هم میترسم»، اما ایزد پوزئیدون باعث اختناق و سکوت او شد. کاساندرا (دختر پریاموس شاه)، پیشگوی تروآ هم اصرار کرد که اسب باعث سقوط شهر و خانوادهٔ شاهی خواهد شد، اما او نیز نادیده گرفته شد، و در نهایت شکست در جنگ گریبانگیرشان شد.
حال عشاق و یاران خمینی همه اينجا جمع اند! طراحان «اسب های تروا» همه جمع اند و با هزینه کردن پول فراوان هر روز برای سرکوب کردن مردم نقش های جدید طراحی میکنند!
یکی از هموطنان ما به نام مانی رومن میگوید: این داستان موسسه توانا را باید جدی گرفت. بدون شّک بعد از یواشکیها و همه جنگولک بازیهای اصلاح طلبان، این موفقترین پروژه کثیف است. میگویند تخم مرغ دزد عاقبت شتر دزد میشود. اینها هم اینقدر مار خوردند که افعی شدند. نگاهی به صفحه توانا که بکنید، مطالبی که میبینید خب واقعا جالب است و مفید، من بسیاری از این مطالب را میخوانم و واقعا هم آموزنده و جالب است.
اما زمانی که گرگها معلم میشوند باید به آن مدرسه شّک کرد. گرگ ذاتا معلم نمیشود مگر اینکه نقشه دریدن شاگردان را داشته باشد!
این موسسه توانا داستان جدیدی نیست. یکی از همان یواشکی هاست، اما این بار زیرکانه تر.
حالا چرا اینگونه؟
ببینید شما زمانی که تحت هر نام سیاسی فعالیت میکنید بدون شک هم موافقانی دارید هم مخالفان. داشتن مخالف امریست اجتناب ناپذیر. حتا اگر عادلترین افراد هم باشید باز مخالفانی خواهید داشت.
اما: زمانیکه تحت نام حقوق بشر، حقوق زنان، حمایت از کودکان، حمایت از حیوانات، مبارزه با اعتیاد, کمک به مستمندان، حمایت از بیماران سرطانی و اینگونه تیترها فعالیت میکنید، بدون شک فرصت اعتراض را از همه میگیرید. در واقعا هر کسی سئوالی از شما بپرسد، بلافاصله میتوانید بگویید که آیا شما با کمک به بیماران سرطانی مخالفید؟ یا آیا شما با حمایت از حقوق زنان مشکلی دارید؟
به همین دلیل این گونه عناوین یک چتر امنیتی خوب است برای کسانی که قصد فریب افکار عمومی و مردم را دارند و در این اوضاع شیر تو شیر اپوزوسیون خارج از کشور، این روشی است که میتواند مدتها با آن مانور دارد
سوال اینجاست که چرا افرادی با گذشته مشخص و فعالیت در سپاهٔ و وزارت اطلاعات، حالا به فکر آموزش مجانی و کارهای فرهنگی افتاده اند. آیا حس انسان دوستی است؟ آیا دلشان برای مردم سوخته؟
البته که نه
مخاطب باید به عقل و شعور خود مراجعه کند و بداند چرا عدهای پس از سالها تیغ کشی و زندگی به سبک شعبان بی مخها و اکبر پونزها حالا به فکر آموزش مجانی مردم افتاده اند
اینها فقط یک هدف دارند و آن هم جمع آوری مخاطب عام به هر قیمت ممکن، تا بتوانند ذهن مخاطب را به سوئی که میخواهند ببرند. به همین دلیل خود را پشت یک عنوان آموزشی پنهان کرده اند تا شانس بیشتری برای فریب مخاطب داشته باشند.
روشی که استفاده میکننند چندان هم تازه نیست. بی بی سی سال هاست از این روش استفاده میکند. تریاک مجانی به مردم میدهند. مخاطبی را که به خاطر سالها سانسور و خفقان تشنه اطلاعات است را با اطلاعات رایگان سیراب میکنند. و مخاطب خسته، خنجری را که این موسسات در پشت خود پنهان کرده است را نمیبیند
در این موسسه به ظاهر آموزشی دهها نفر بصورت استخدام رسمی مشغول به کار هستند. محل دفتر این موسسه هم در آمریکاست. با محاسبه مالیات و دیگر هزینههای جانبی و حقوق ثابت پرسنل، ماهانه دهها یا صدها هزار دلار هزینه جاری این موسسه است.
کدام عقل سلیمی میپذیرد که این افراد پیشانی سفید که هر کدام سالها سابقه کار در وزارت اطلاعات وسپاه را در پرونده خود داشته اند بیایند و فقط برای آموزش مردم ایران چنین کاری بکنند.
با استناد به آنچه در وبسایت رسمی همین موسسه نوشته شده، بودجه موسسه توانا توسط وزارت خارجه آمریکا تامین میشود. و از آن به عنوان یک پروژه نام برده شده. پروژهای مثل دیگر پروژههای یواشکی..
http://j.mp/1EOL6xg
تا کنون کی و کجا وزارت امور خارجه آمریکا ۱ دلار بی حساب و بدون منافع برای مردم ایران هزینه کرده؟
با توجه به تغییر سلیقه مخاطب و کاهش شدید بینندگان تلویزیون صدای آمریکا، این پروژه به دنبال شکار مخاطب عام در شبکههای اجتماعی است.
همان یواشکیها و همان سبزیها و لابیگران را میتوانید به وضوح در لیست کارکنان این موسسه ببینید
فقط کافیست سری به وبسایت این شبکه بزنید تا همه چیز را متوجه شوید
در روزهای گذشته تصویری از علی اکبر موسوی خوئینی یکی از یاران توانا در جلسه کمک مالی به نایاک توسط حسن داعی منتشر شد.
در تاریخ ۱۰ فوریه ۲۰۱۵، دادگاه تجدید نظر واشنگتن نظر نهائی خود در مورد مجازات مالی نایاک و تریتا پارسی را اعلام کرد و با اشاره به دروغگوئیهای مستمر و تقلبات گسترده آنان در جریان شکایت حقوقیشان از حسن داعی، رأی دادگاه اولیه را تأیید و نایاک و تریتا پارسی را به پرداخت جریمه مالی محکوم نمود.
حسن داعی در مقالات و مصاحبه های خود، این سازمان و تریتا پارسی را لابی رژیم ایران در واشنگتن خوانده بود. آنان در شکایت خود داعی را به دروغگوئی و ادعاهای بی پایه و اساس متهم کرده بودند.
«چاخان پاخان» های یک آخوند بی عمامه در جهت نابودی ایران و ایر…